نقد دوبلاژ انیمیشن جنگل سحر آمیز به مدیریت دوبلاژ مجید حبیبی ( منتقد : علی باقرلی)

 

به نام خدا
نقد دوبلۀ "جنگل سحرآمیز"

علی باقرلی

*درخشان و قابل تأمل*

نقد یک اثر هنری کار سختی است.زیرا ممکن است با یک دیدگاه شخصی اشتباه،کلی از زحمات آن هنرمند هدر برود و سخت تر زمانی است که بخواهی کار یک دوست را نقد بکنی و از آن مشکلتر آن زمان رخ می دهد که آن دوست انسان نازنین و دوست داشتنی ای مثل "مجید حبیبی" باشد.اما ورای این حرفها،در نقد این اثر سعی کرده ام پیش زمینه رفاقت با مجید را نادیده بگیرم و به عنوان یک فرد بی طرف و با نگاهی کاملا تخصصی،موشکافانه و سخت گیرانه به قضیه نگاه کنم.به شخصه آدم دوبله بازی هستم و آنقدر اثر برجسته در دوبله دیده ام که ذوق زده نشده و بتوانم حق مطلب را ادا کنم.

 *جنگل سحرآمیز*


این انیمیشن در نگاه اول بسیار جذاب به نظر می رسد.برگ برنده آن هویت دار شدن و صحبت کردن درختها و تیر خط تلفن است که همیشه از آنها بعنوان اکسسوار صحنه و تزئین قابها استفاده می شود. کنتراست شخصیتی بین بلوط دانا،صنوبر پیر،اکالیپتوس و سایر درختها بسیار جذاب پرداخت شده است که آواز خواندن بعنوان نماد وحدت آنها میباشد.ولی متأسفانه انیمیشن نمی تواند تا مدت زیادی از این ایده بهره ببرد و تقریبا از نیمه های داستان ،حضور درختها کمرنگ شده و در داستان اصلی تأثیری ندارند.در واقع ما در این انیمیشن با دو داستان روبرو هستیم.داستان اصلی مبارزۀ بین شکارچیان انسان با موشها است و داستان دوم هم ارتباطی است که درختها با موشها دارند که در واقع داستان دوم،داستان فرعی محسوب می شود که از طریق کاراکتر تیر خط تلفن می خواهد به داستان اصلی ارتباط پیدا کند. اما این تمهید زیاد نمی تواند ارتباط محکمی بین دو داستان برقرار کند و انیمیشن از نیمه تا آخر،همان داستان همیشگی "توپی"برای نجات "لیندا" است که در این بین حمله "مگس ها" هم به وحدت حیوانات علیه انسانها کمک می کند.تمهیدی که بارها در انیمیشنهای کلاسیک دیده شده است و نمونۀ آن انیمیشن "سیندرلا" است که اتفاقا آنجا هم شخصیتهای اصلی موش،گربه و سگ هستند.ارتباط عاطفی اولیۀ شکل گرفته بین "توپی" و "لیندا" پرداخت محکم و یا حداقل زمینه چینی منطقی ندارد و بخاطر همین تلاشهای بعدی وندامت توپی برای نجات معشوقه اش باورپذیر نیست و سطحی به نظر می رسد.بعضی شخصیتهای فرعی بسیار جذاب هستند که می توانستند با پرداخت بهتر،بیشتر در دل داستان جا بیافتند که شخصیتهای "فرمانده مگس ها" و "مگس چاق" و "درخت خانۀ ارباب" از این جمله اند.از مشکلات انیمیشن پایان آن و پیروزی حیوانات بر انسانهاست که با توجه به روند اینگونه داستان ها (پیروزی همیشگی خوبی بر بدی)کاملا قابل پیش بینی به نظر می رسید.ولی کار به لحاظ رنگ و نورپردازی (فرم)قابل توجه است.زمینۀ نور کمرنگ آبی در زمانی که داستان در شب می گذرد و کنتراست خوب بین رنگهای گرم از امتیازات انیمیشن به لحاظ بصری است که کار را بسیار پر طراوت،جذاب،رؤیاپردازانه و خوش آب و رنگ کرده است.

*نگاهی به دوبلۀ اثر*

مجید حبیبی به عنوان مدیر دوبلاژ(سرپرست گویندگان) با سنجیدن جمیع جهات و نقاط قوت وضعف در این جایگاه نمرۀ قبولی دریافت می دارد.ابتدا وی در یک اقدام پسندیده،کار را به "فریدون مشیری" و "خاطره ساز کوچه های خود"تقدیم کرده.دوبلۀ انیمیشن به لحاظ "لیپ سینک" بسیار دقیق است.گویندگان با نظارت مجید،تمامی سر ضرب ها،سیلاب ها و مکث ها را درست و اصولی ادا کرده اند که شاید یک علت وسواس مجید در این امور به صدابردار بودن وی در یک برهۀ زمانی طولانی برمیگردد.اغلب دیالوگ ها بخوبی آن حالت محاوره ای را دارند و بغیر از چند شخصیت مثل "تیر خط تلفن" که به شیوه ای کلاسیک یا به اصطلاح کتابی حرف می زند (البته این کاملا با شخصیت وی همخوان است) تمامی گویندگان دیالوگ ها را بسیار روان و پر طراوت می گویند.البته این به اهمیتی که مجید به "دیالوگ نویسی" کارهایش می دهد نیز ارتباط دارد.در واقع مدیر دوبلاژ با نظارت دقیق موفق شده است انگیزۀ لازم برای بهتر دیالوگ گفتن را در گویندگانش ایجاد کند و مشخصا تمامی گویندگان با شوق و اشتیاق لازمه حرف زده اند.همچنین وی با تلاش و کوششی قابل تحسین دیالوگها را در بعضی مقاطع با همراهی تنبک ضبط کرده که این تمهید با توجه به موزیکال بودن اصل اثر منطقی است.البته به دلیل عشق و علاقۀ خاص مجید به لحن و گویش جاهلی (کوچه بازاری) در برگرداندن دیالوگ ها و انتخاب شعرها،بیشتر این نوع ادبیات گفتاری لحاظ شده است و اتخاذ این لحن برای دو نقشی که خود مجید گفته یعنی (بلوط دانا و فرماندۀ مگسها)با توجه به دورنمای شخصیت ها،ضروری است.به نظر می آید منبع الهام وی در برخی از صحنه های موزیکال،آثار زنده یاد "علی حاتمی" باشد.شعر "کی بود کی بود من نبودم" گواه این ادعاست.
ریتمیک بودن اثر در بعضی از مقاطع،خوب از آب در آمده ولی در بعضی از جاها آن تأثیری که باید و شاید را ندارد و میتوانسته حذف شود.برای نمونه شعر ضربی خواندن درختها با توجه به اینکه در اصل اثر هم هست خوب و تأثیر گذار است و به خصوص برای شروع کار،حال و هوایی دلنشین به اثر می افزاید،ولی در بعضی جاها مثله جایی که دو مگس بالای سر زن ارباب می گویند "لحاف و تشک و ملافه زیر دماغش سولاخه" زیادلازم نیست زیرا صدای زن ارباب داخل این شعر میرود و تداخل دیالوگ صورت میگیرد.در ضمن میزان موزیکال بودن صحنه کمتر از آنی است که تأثیر گذار باشد.این مشکل در شعر خواندن درخت ارباب هم هست.جائیکه می گوید "ای داد بیداد مأمور شکنجم داره میاد فرار کنین خدا به داد" شعرها و ریتم ضربی کوتاه ومنقطع است و زود تمام می شود و آنطور که باید در ذهن نمی ماند.البته تلاش و کوشش مجید در ارائۀ یک کار فاخر و لحاظ کردن ذوق و خلاقیت در،هم قافیه بودن شعرها و در ضمن تناسب آن با صحنه ها ستودنی است.آن هم در روزگاری که تا این ادازه دوبله ها خشک و ماشینی است و خلاقیت عنصری مفقود شده محسوب می شود.
به طور کل مدیر دوبلاژ "جنگل سحرآمیز"موفق شده آن روح فانتزی موجود در یک انیمیشن را در دوبله اش جاری کند.صدابرداری وطراحی صدا و ترکیب صداها به ترتیب بر عهدۀ "آرش امیدی پور" و"فرشید جلیلی نژاد" و "ایمان شکیبا"بوده است.پرسپکتیو صداها در هم جا لحاظ شده وبا نظارت کیفی مجید و با توجه به سابقه او در زمینۀ صدابرداری و میکس،قابل تحسین از آب در آمده.

« صداپیشگان »

احسان مهدی : توپی
احسان مهدی جنس صدای مناسبی برای کاراکترهای جوان و نوجوان دارد.(صدای او شباهت زیادی با صدای اشکان صادقی دارد).در اینجا وی با توجه به ریز بودن جثۀ موش،صدایش را نخودی و بچه گانه کرده و آن نمک وملاحت لازم برای این نقش هم در صدایش دیده می شود.حسن کار وی کنترل و حفظ راکورد صدایی موش از اول تا آخر انیمیشن است و لحظه ای این کنترل را در حسهای مختلف همچون خوشحالی،خشم،تعجب و تأثر از دست نمی دهد.همچنین در بعضی از جاها با افزودن یک نوع خش ملایم در صدا پی رنگی کمیک هم به شخصیت بخشیده است و در کل گویندگی موفقی داشته است.

مجید حبیبی : بلوط دانا - فرماندۀ مگسها – خواننده، گویندۀ تیتراژ
مجید تیتراژ را با همان گیرایی همیشگی اش می گوید.صدای بم و خوش آهنگ وی جلوۀ شکیلی برای تیتراژ بوجود آورده است و لحن و گویش وی برای گفتن اسامی دوبلورها،به جا،متناسب و تأثیرگذار است.اما وی برای گویندگی بجای بلوط دانا،صدایش را چند پرده بم تر کرده است و با الهام از تیپ "چنگیز جلیلوند"برای "ناصر ملک مطیعی"موفق شده بخوبی آن صلابت،بزرگی و تجربۀ این کاراکتر را در صدایش اجرا کند.بلوط دانا بزرگتر یا به عبارتی ریش سفید جنگل است و وزن واعتبار خاصی برای درختها دارد.مجید برای رساندن تجربۀ این بلوط ،از اصطلاحات لاتی قدیمی مثل (به خیر رفت، حواساتونو جفت کونین،سلام به روی ماهت،چشم کف پات و ...)استفاده کرده و با این تمهید ساده توانسته است سرد و گرم چشیدگی روزگار در این شخصیت را به خوبی در گفتارش منعکس کند.همچنین نوعی حالت نرمش و مهربانی پدرانه در صدایش هست که با دانا بودن بلوط همخوانی دارد.تنها یکجا برای شخصیت توپی اصطلاح "شاخ شمشاد" را بکار می گیرد که با توجه به ریز بودن جثۀ موش،کمی نچسب در آمده است.وی برای فرماندۀ مگسها صدایش را چند پرده زیرتر کرده و حالتی تهاجمی به آن داده است و باز هم از اصطلاحات لاتی برای این کاراکتر استفاده کرده که همساز با شخصیت اصلی اوست و درضمن استفاده از این گویش برای لغز گویی و کری خوانی این مگس پرحرف و پر ادعا مناسب است.در اینجا صدا و لحن وی بسیار شبیه شخصیت "اوتیس" در "رئیس مزرعه" است که خود وی گویندگی آن را بر عهده داشته و به خصوص خنده های ریز و نخودی که به این شباهت دامن می زند.همچنین وی در سوال و جوابها یا به قولی پاسکاریهای دیالوگی که مقابل مگس چاق صورت گرفته بسیار موفق عمل کرده و آن حالت حاضر جوابی لازمه را دارد.
اما مجید علاوه بر گویندگی بجای این دو شخصیت،دو آواز هم خوانده است.آواز اول با نام "دیرگاهیست" زمانی است که توپی تصمیم می گیرد لیندا را از دست شکارچی نجات دهد.مجید این آواز را بسیار زیبا خوانده و انتخاب شعر مناسب نیز به حال و هوای سکانس کمک شایانی کرده است.البته در بعضی جاها آواز از گام خارج می شود اما حس صدا خوب،زیبا و شنیدنی است.آواز دوم را مجید در تیراژ آخر فیلم خوانده ولی با توجه به اینکه در نسخه نهایی که به بازار عرضه شده وجود ندارد اشاره ای به آن نمی کنم

محمد رضا علیمردانی : ارباب - درخت خانۀ ارباب
محمد رضا علیمردانی صدای بم و خش دار خوبی برای دوبله دارد که هم برای نقش های منفی و هم برای نقش های طنز مناسب است.او چندین تیپ سازی کمدی خوب و دلنشین هم در دوبله دارد.در اینجا وی با افزایش درصد خش صدایش و دادن کمی پی رنگ بداهت به خوبی به شخصیت ارباب نزدیک شده است.وی با کندتر کردن ضرباهنگ گفتارش بطور مناسبی چاقی این شخصیت را هم در گفتارش منعکس کرده است و با پر رنگ تر کردن حرکات لب و دهان و ملچ و مولوچهایش بار طنز مناسبی به شخصیت داده است.در محاوره های دو نفرۀ ارباب با زنش ساده دلی و زن ذلیلی هم در صدای وی به خوبی مشهود است.در مجموع یکی از بهترین گویندگی های این کار متعلق به وی است.محمدرضا جای درخت خانۀ ارباب هم حرف زده است و با دادن نوعی ته لهجه و پیر تر کردن صدا،سعی کرده صدایی متفاوت را ارائه کند.(این صدا یاد آور تیپ بالاخان است که آفریدۀ خوداوست و پیش از این در مجموعه های تلویزیونی وصحنه تاتر آن را بازی کرده).به علت خش صدایی که هر دوی این شخصیتها دارند در بعضی از جاها شباهت صدایی پیدا می کنند ولی چون درخت خانۀ ارباب در مجموع نقش کوتاهی دارد،این شباهت زیاد به چشم نمی آید.
کرامت رودساز : تیر خط تلفن
تیر خط تلفن،شخصیت منفی در بین درختان محسوب می شود.کرامت رودساز بخوبی توانسته است انزجار لازم را در شخصیت جاری کند.وی جزو گویندگانی است که جنس صدای منفی دارند.همچنین وی با یک نوع گویش در اصطلاح کتابی و دادن غرور و خودبینی و نوعی لحن سانتی مانتالیسم به صدایش،انگار نگاهی از موضع بالا،به درختهای دوست داشتنی دارد و کنتراست لازم بین او و درختها در صدایش کاملا حس میشود.

محمد رضا صولتی : مگس چاق - صنوبر
محمد رضا استاد تیپ سازی در صداهای زیر است.صنوبر شخصیتی پیر است که لکنتهایی جذاب هم دارد.جنس صدا و ضرباهنگ گفتاری صولتی برای این نقش خوب است.همچنین وی نوعی صدا برای این کاراکتر انتخاب کرده است که با فرم لب ودهان او همخوان است و درضمن سعی کرده لکنتهایش هم طبیعی باشد،ولی صدا در بعضی از جاها خیلی زیر می شود،بطوریکه کمی لوس جلوه می کند و درضمن ادای لکنتها همگی خوب نیست و گهگاهی بیش از اندازه است و دیالوگها را از سینک خارج می کند.مگس چاق یکی دیگر از شخصیتهای جذاب انیمیشن است که دائم با فرماندۀ مگسها کل کل می کند.رابطۀ دو نفرۀ آنها،یاد آور زوج "لورل و هاردی" و یا "جک و گاس"(موشهای چاغ و لاغر سیندرلا)است.صولتی برای این نقش،صدا را کند،پت و پهن و به نوعی گشاد کرده است و با این تمهید بخوبی تنبلی و چاقی کاراکتر را رسانده است.در کل وی این نقش را نسبت به صنوبر با نمک تر گفته است.در ضمن برای خلق این تیپ از صدای اصلی هم تأثیر گرفته است و لحنش را به صدای اصلی نزدیکتر کرده است.

مهدی ثانی خانی : اکالیپتوس
ثانی خانی صدای زیر خش دار مناسبی به خصوص برای آثار فانتزی و انیمیشن دارد. صدای خش دار وی زیر است و برای مثال با جنس صدای علیمردانی متفاوت است.وی در اینجا به جای اکالیپتوس،آن صدای خش دار زیرش را افزایش داده و به نوعی غلو کرده است که کلامش را دلنشین نموده است. همچنین برای یکی دیگر از درختها نوعی رگه به صدایش داده که کهولت سن درخت به خوبی احساس می شود.این نقش کوتاه است و در کل کار چندان به چشم نمی آید ولی در مجموع قابل تحسین است.

علی میلانی : خدمتکار ارباب - موش پیر
میلانی از زمره گویندگانی است که بدون توسل به تیپ سازی و تقریبا با صدای اصلی اش در دوبله حرف می زند.جنس صدای وی خاص و گرم است و به دلیل داشتن باز هم نوعی خش ملایم،مناسب برای شخصیت های پیر و میانسال است.همچنین چون وی بازیگر تآتر،تلویزیون و رادیو هم هست و در این وادی،با تجربه محسوب می شود،فن بیان خوبی دارد و کلمات را بسیار صحیح و اصولی تلفظ می کند و بیانش آن پختگی لازم را دارااست.برای کاراکتر "خدمتکار ارباب"،وی با همان تسلط همیشگی کار کرده است که البته بعضی جاها تیپ سازی خفیفی هم کرده و درصدی طنز هم به صدایش افزوده است.به جای موش پیر هم تقریبا با همان جنس صدای خدمتکار کار کرده و فقط چون نقش چثۀ کوچکی دارد صدا را کمی نخودی کرده است.

حامد عزیزی : پیتر و یکی از درختها
در ظاهر به نظر می رسد حامد جنس صدای مناسبی برای دوبله ندارد ولی چیزیکه به گویندگی او هویت می دهد و اهمیت می بخشد تکنیکهای عالی وی در این کار است.وی جزو معدود گویندگانی است که شناخت کاملی از ظرائف و قابلیتهای صوتی اش دارد و به نحو احسن از آن استفاده می کند.به نوعی وی به سقف توانمندیهایش نزدیک شده است که این در دوبله و در هنراهمیت بسیاری دارد و خیلی از هنرمندان،بعد از چند سال کار پی به قابلیتهای متفاوتشان می برند.جنس صدای او طوری است که زیاد نمی تواند تیپ سازیهای متنوعی مانند محمد رضا صولتی داشته باشد.برای نقش موش،وی با الهام از صدای اصلی کاراکتر،نوعی از لهجه را به صدایش داده و مثل آدمهای انگلیسی زبانی که می خواهند فارسی حرف بزنند صحبت کرده است.(شبیه گویندگی منوچهر نوذری در فیلم "ایرما خوشگله" به جای "جک لمون" در نقش لرد ایکس)ولی در ابتدا انگار این لهجه برای وی جا نیفتاده است و وی آن تسلط کافی و لازم را ندارد و در زمانهایی که موش سریع دیالوگ می گوید لهجه را از دست داده است. همینطور چون پایه و بیس صدای وی بم می باشد،در ابتدا صدا برای موش کمی بزرگ به نظر میرسد و نوع گویندگی وی هم خیلی با فیزیک و اسکلت چهرۀ موش همخوان نیست.البته در ادامه و پس از گذشت چند سکانس،وی گویندگی اش بهتر می شود و آرام آرام ضرباهنگ و جنس ایده آل برای موش را پیدا می کند.جائیکه می گوید:(نگران نباش دوست من،پیداشون میکنی)که وی " می " را به صورت میم کسره دار با یاء ساکن تلفظ می کند که طنز خوبی دارد.عزیزی یک نقش کوتاه هم به جای یکی از درختها گفته است و در حالی که نقش بسیار کوتاهی است تیپ صدایی او بسیار با نمک و جالب است.به خصوص در بیان دیالوگ(ولی برگ نداره،غنچه هم نداره).

شهره روحی : لیندا
ضعیفترین کاراکتر اصلی مجموعه،که انگیزۀ اصلی شکل گیری درام و جانمایۀ عاشقانۀ اثر هم هست لیندا می باشد.(توپی در سرتاسر فیلم با خود درگیری دارد که چرا نتوانسته لیندا را نجات دهد.)حضور گاه و بیگاهش در داستان،کمتر از میزانی است که باید باشد.وی آن تأثیرگذاری لازم را در داستان ندارد و نمی تواند در بافت قصه جا بیافتد و شخصیت محکمی داشته باشد.جنس صدای انتخابی شهره روحی و حالت گفتارش با توجه به حساسیتهای کاراکترخوب و ملیح است و در سکانسهای ترس و وحشت لیندا معصومیت قابل توجهی در صدای روحی است که به کاراکتر کمک کرده است،اما چون شخصیت پردازی لیندا قرص و محکم نیست،صدا و بیان روحی هم زیاد نمی تواند کاراکتر را نجات دهد.

ندا مقصودی : زن ارباب
خانم ارباب جزو شخصیتهای منفور کار است.زنی پر توقع و از خود راضی که مهمترین هدفش آراستن چهرۀ کریهش است.طراحی صورت وی و شخصیتش به شدت یادآور مادر "سیندرلا"است.برای این نقش،صدای ندا مقصودی را می شنویم.وی برای این نقش صدا را کلفت و منحوس کرده است که این تیپ صدائی بسیار شبیه تیپ صدائی مشابه ای از آرزو آفری می باشد.در صدایش غرور و نخوت لازم و آن حس خود برتربینی که در شخصیت خانم ارباب موجود است به خوبی وجود دارد،اما گویندگی اش آن فراز و فرود لازمه را نداشته و در برخی جاها آهنگی یکنواخت دارد.در داد زدنها زمانیکه گام صدا بالا می آید،جنس صدا،کیفیت خود را از دست میدهد،همچنین در بعضی جاها صدا،بمی خود را از دست داده و جنس دخترانه ای پیدا می کند که به طور مشخص وی راکورد حسی صدا را در بعضی جاها گم می کند و زیاد تسلط لازم را برای این تیپ صدائی ندارد،البته در اواخر کار،حس صدا بهتر می شود و شاید بهترین دیالوگ وی جایی است که می گوید:(دنبال این می گشتی،خیک باد بی خاصیت)که تمسخر خوبی در صدا موجود است.

ندا آسمانی : ببت
ببت،خدمتکار پیر و مهربان خانه است که در ضمن کمی هم شیرین عقل می باشد.ندا آسمانی متخصص گفتن نقش پیرزنهای فانتزی است.در اینجا وی با زیرتر کردن صدا،آن نمک لازم و جذابیت فانتزی گونه را به خوبی به این شخصیت بخشیده است و جنس صدایش بسیار شبیه زنده یاد"بدری نوراللهی"شده است.به یاد بیاورید شخصیت هلن هایز را در فیلم فرودگاه اثر جورج استیون-1970.همچنین وی آن حالت سادگی و بی عقلی این شخصیت را با افزودن لوندیهای خاص کلامی،به خوبی در صدایش منعکس کرده است و نوعی منگی بانمک و خوش دلانه هم در صدایش شنیده می شود.در کل وی بهترین گویندۀ زن این مجموعه است.

مینا مؤمنی : ملوسک
ملوسک جزو معدود کاراکترهای گربۀ مهربان در تاریخ انیمیشن است.شخصیت مثبت وی در تعارض کامل با گربه های شیطان صفت معروفی چون "لوسیفر" گربۀ چاق کارتون سیندرلا است.مینا مؤمنی برای در آوردن صدای مناسب برای این کاراکتر زیاد کار مشکلی نداشته است.فقط مطابق با درونمایۀ مثبت شخصیت،پی رنگی از ملاحت و لطافت به صدایش داده وبا لحنی آرام جای ملوسک صحبت کرده است.البته تسلط خوبی روی این تیپ صدا در سراسر کار دارد.
ملوسک هم جزو کاراکترهایی است که ناقص پرداخت شده و الکن مجموعه است که جای کار بیشتری داشت و می توانست با پرداخت بهتر،جذابتر جلوه کند.
در نقشهای کوچکتر،صداهای حامد مدرس، وحید رونقی، ساناز غلامی،امین قاضی،شیوا شعبانی و لیلا سودبخش به گوش می رسد که همۀ آنها نقشهای کوتاهتر مجموعه را با هدایت مدیر دوبلاژ به خوبی گفته اند.
بعضی از اصطلاحات مانند"آدم نبینی" به جای "بلا نبینی"هم در کار جا افتاده و مناسب هستند و شنیدن آنها به خصوص از دهان "توپی" و "درختها" بسیار ظریف و به موقع است.
در کل مجید حبیبی را برای مدیریت این اثر،به خصوص تلاش و وسواسش برای ارائۀ کاری بهتر و در خور می ستایم.او با مدیریت دوبلاژ این فیلم انیمیشن به جذابیت و غنای آن افزوده است و اگر هم جاهایی آنطور که باید تأثیر گذار نیست،به ضعف خود کار برمیگردد نه به دوبله آن.مهمترین نکته در دوبلۀ "جنگل سحرآمیز" وفادار بودن به روح فانتزی اثر است که مجید حبیبی با درایتی که در مدیریت این اثر داشته، آنرا بطور کامل در انیمیشن حفظ و تقویت کرده است.

جنگل سحرآمیز
محصول 2001 اسپانیا
کارگردانی:آنجل دلا کوروز- مانولو گومز
برندۀ بهترین انیمیشن "جایزۀ گویا"
برندۀ جایزۀ منتقدین "جشنوارۀ فانتاسپورتیو"
برندۀ جایزۀ بهترین فیلم انیمیشن "جشنوارۀ فیلم کودک شیکاگو"
مترجم:محمود گودرزی
صداگذاری:فرشید جلیلی نژاد
صدابردار:آرش امیدی پور
ترکیب صداها:ایمان شکیبا

تاریخ دوبلاژ: اردیبهشت 1386

بیست و پنجم بهمن ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و هفت
علی باقرلی

پست‌های معروف از این وبلاگ

یادداشتی پیرامون محبت فراوان بزرگوارانی که من رو الگو خطاب می کنند یا صدای خاطره انگیز و ماندگار (این یادداشت مربوط به پست گزیده ای از کارهای دهه هفتاد و هشتاد شمسی در اینستاگرام است، مجید حبیبی)

خیلی وقته تکلیفم روشنه